تفاوت خلاقیت
با پیشرفت روزافزون تکنولوژی و وسایل ارتباطی، شاید دهها و صدها بار کلمات خلاقیت و نوآوری را شنیده باشیم. اگرچه از این دو کلمه به عنوان مترادف هم استفاده میشود ولی اکثر محققین معتقدند که این دو از هم متفاوت اند. حال آیا ما از تفاوت بینشان مطلعیم؟!
در نگاه اول شاید خیلی از ما، این دو را یکی بدانیم ولی این گونه نیست.
خلاقیت را میتوان ایجاد یک اندیشه و فکر جدید و ارائه ایده هایی نو تعریف کرد. نگاهی که نیازمند داشتن قدرت تخیلی بالا، پر هیجان و گاها ناراضی از شرایط یکنواخت است . البته در بسیاری از موارد، همان ساده نگریستن به مسئله نوعی خلاقیت محسوب میشود. برای مثال ناسا برای فرستادن فضانوردانش به فضا با مشکل کوچکی روبرو شد. مشکل آن بود که در فضا نمی توان با خودکار نوشت و یا اینکه خودکارهای موجود در فضا کار نمی کنند. لذا با شرکتی برای حل این مشکل قرار داد بستند . حدود ۱۲ الی ۱۳ میلیون دلار هزینه شد تا بالاخره توانستند خودکاری بسازند که در فضا نیز توانایی نوشتن داشته باشد و خلا، در نوشتن آن تاثیری نگذارد.
چند مدت بعد روسها نیز دچار همین مشکل شدند. اما راه حل آن ها این بود: از مداد استفاده کنید ! به همین سادگی …
پس یکی دیگر از ویژگی های مهم افراد خلاق در ساده دیدن مسائل خلاصه می شود .
از سویی دیگر نوآوری را می توان به کارگیری تفکرات جدید ناشی از خلاقیت تعریف کرد که در یک سازمان میتواند به صورت یک کالا، خدمت و یا راه حل جدید باشد. در این مرحله، سازمان به دنبال بازاریابی و فروش ایده تولید شده نیز هست.
به بیان ساده تر: ” پروسه عرضه کالا به بازار و تجاری سازی ایده بر عهده بخش نوآوری است. “
اندیشه ای که برای نوآوری خلق می شود باید علاوه بر جدید بودن، در عمل نیز قابل اجرا باشد.
برای مثال فرض کنید دستگاهی ساخته اید تا درِ شیشه های نوشابه را به کمک لیزر و اشعه ایکس باز میکند و برای آن باید هزینه ای بالغ بر ۲۰۰ هزار دلار پرداخت نمائید. در اینکه این ایده، فکر جدید و تازه ای است شکی وجود ندارد. ولی آیا در بازار محصول مورد نظر نیازی از مشتری را برآورده می کند؟ اصلا این ایده قابل اجرا هست؟ جواب ساده است: ” خیر” .
پس می توان گفت که خلاقیت لازمه نوآوری است اما همیشه دلیلی بر نوآوری نیست چرا که همه ایده های خام تولید شده، ارزش سرمایه گذاری و تولید انبوه ندارند .
حال زمانی را فرض کنید که یک ایده به مرحله ای برسد که سرمایه گذاران حاضر به تولید انبوه آن گردند اما پس از مدت کوتاهی با شکست روبرو شود. چه اتفاقی افتاده است؟ مگر این طرح، ایده ای نو نبوده است ؟ پس چرا با شکست روبرو شد ؟ در این قسمت سعی داریم تا با بررسی چند مورد از این دلایل، شکست طرح مورد نظر را ارزیابی کنیم.
- نو نبودن واقعی ایده :در بسیاری از موارد مشکل از آن جایی آغاز میشود که ایده پرداز گمان میکند که طرح وی، ایده ای ناب و جدید است، درصورتی که به دلیل مطالعه نکردن درست بازار متوجه کارهای مشابه آن در بازار موجود، نشده است .
- عدم مطالعه درست از نیاز مشتریان : چند سال پیش، دستگاهی ساخته شد که وظیفه کشاورزانی را که خرمای درختان را می چیدند را انجام میداد . اما به دلیل اینکه سرعت این دستگاه از سرعت کشاورز پایینتر بوده ( وی سریع تر از دستگاه به بالای درخت می رفت و امر چیدن را انجام می داد) و قیمت تمام شده آن نیز بالا بود، این طرح با شکست مواجه شد . ( البته لازم به ذکر است که شرکت مربوطه این وسایل را در محلی خاص نگهداری می کند و امیدوار است که نسل بعدی جوانان که با توجه به آمار های نشان داده شده نسلی تنبل تر هستند از این وسیله استقبال کنند ! )
- تعیین قیمت اشتباه : یکی از مواردی که پس از تصمیم نهایی برای تولید انبوه ایده مطرح میشود قیمت محصول است. فاکتوری که در صورت تعیین اشتباه و ناشیانه باعث شکست خواهد شد.
فرض کنید صاحب کارخانه لبنیاتی هستید که به تازگی تاسیس شده است. به دلیل این که شما در ابتدای کار هستید و کارخانه هایی نظیر پگاه و کاله رقیب جدی این دست کارخانجات هستند، شما هرچقدر هم که محصولتان خوب باشد در صورتی که کالایتان را با قیمت مناسبی عرضه نکنید شکست خواهید خورد. لذا در تعیین قیمت باید تمامی توابع دخیل را مد نظر قرار دهیم . - محصول توان رقابت نداشته باشد (در نظر نگرفتن رقیب) : در این مورد مثال صنعتهایی نظیر خودروسازی در کشورمان به بهترین نحو حق مطلب را ادا میکند. همان طور که میدانید در وضع کنونی، این صنعت انحصاری شده است و شرکت هایی مانند ایران خودرو، سایپا و … طرف حساب آن هستند. حال فرض کنید شما در چنین وضعی بخواهید وارد عرصه رقابت با این دست غولهای صنعتی بشوید. آیا توان رقابت در اینگونه بازارها را دارید؟ یقینا به سختی به زمین خواهید خورد و عملا کسی توان رقابت با این دست کارخانجات بزرگ را به این آسانی پیدا نمیکند.
این ها تنها چند دلیل از دلایل ممکن برای بروز شکست در عرصه بازار بود که به اختصار به شرح هرکدام پرداخته شد اما آنچه مسلم است این است که عملی کردن یک ایده در ابتدا، کاری بسیار سخت و دشوار خواهد بود چرا که عموما این ایده جدید خلاف جهت سازمان فعلی است و با مقاومت ها و شکست هایی روبرو خواهید شد که گاها باعث ناامیدی شما شده و یا بارها و بارها مورد تمسخر افراد مختلف قرار خواهید گرفت و کار شما کوچک خوانده خواهد شد . شما را آدمی بی کار تلقی خواهند کرد، تفکرات شما را بچگانه میپندارند و هزاران مشکلی که باید خود را برای مقابله با آن ها آماده کنید و بدانید که« إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا » پس از هر دشواری آسانی است..
- روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: اقای ادیسون شنیده ام برای اختراع لامپ تلاش های زیادی کرده اید اما موفق نشدی! چرا پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می دهید؟
- ادیسون با لحن خونسردی جواب میدهد :” ببخشید اقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته ام که لامپ چگونه ساخته نمیشود!!!“
در واقع انسان های موفق و خلاق کسانی هستند که از هر شکست درسی نو بگیرند و این را مطمئن باشند که برای هر کاری یک راه بهتری حتما وجود دارد.
دو نفر را فرض کنید که زمین کشاورزی دارند و هدف اصلیشان بالطبع کاشت محصولات کشاورزی است. اولی از آبی که وارد زمینش میشود مشغول کشاورزی میشود و نفر دوم با خود میگوید که حتما راه بهتری نیز وجود دارد ! وی با طراحی حوضچه کوچک آبی (قبل از زمینش)، یکی استخر پرورش ماهی راه می اندازد و آب را پس از غنی شدن به زمین کشاورزیش وارد میکند. در عمل این ایده، بسیار ساده به نظر می رسد ولی درآمد نفر اول کجا و آن یکی کجا ؟!! تازه اینکه آب بدست آمده از آن حوضچه چقدر مفید تر و غنی تر از دیگری برای کشاورزیست بگذریم !
پس بیایید نگاهمان را به اطرافمان تغییر دهیم . به قول سهراب سپهری ” چشم هارا باید شست، جور دیگر باید دید “
بیاییم و به جای نگاهکردن به بازیکن پابه توپ در فوتبال به بازیکنان حریف و هم تیمی های وی بنگریم و کارهای آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
به جای دقت به نکات منفی موجود در اطرافمان بیاییم یک بار هم که شده، نکات مثبت آن ها را دریابیم .
به جای ایراد گرفتن به خشکی کویر، از فواید آفتاب گرم و خاک آن صحبت کنیم .
به جای گوش دادن به موسیقی های زیبا ، به تاثیرات آن بر افراد و اشیا بیاندیشیم.
بیاییم و به جای ترس از خفاش، از آن برای ساخت کایت ایده بگیریم .
بیاییم به جای کشتن مگس(!)، از چشمانش ایده بگیریم و چشمان ربات هایمان را بسازیم .
بیاییم به جای مسخره کردن ماهی بی حوصله و تنبل باکس فیش از آن برای طراحی سبک و مقاوم مرسدس بنز کمک بگیریم به طوری که ماشینی ساخته شود که در سرعت بتواند تمام قوانین حاکم را زیر پا گذارد .
بیاییم به عنکبوت جور دیگری بنگریم ….
بیاییم به این جمله ایمان آوریم : ” خواستن توانستن است …”
پس بخواهیم که تغییر کنیم …
دیدگاه خود را بیان کنید